۳۹۱ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

متن آهنگ کو یاری علیرضا افتخاری

کو یاری تا به دیارم برساند پیغامم را به نگارم برساند
کو غمخواری به کنارم بنشیند دلدارم را به کنارم برساند
من هم جدا شدم ز آشیانه من هم دلم شکسته ای زمانه
من هم به ناله ها عاشقانه در زمانه گشته ام فسانه
بی خبرم ز جای بی نشان تو بر لب من رسیده جان به جان تو
هجر تو شد نصیب من در این میانه، نصیب من در این میانه
چه شود که از گل زرد بشکسته دلی خبری
چه شود بر رخ من ز کرم فکنی نظری
چو نسیم سحر ز برم بگذر
بگذر که مگر گلی از گِل من به دمت چو روم ز نظر



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ می گذرم علیرضا افتخاری

اشک و آهم زاد راهم، می رومو دست دعابرآسمان دارم
دور از یاران افتاد خیزان می روم دام بلا به پای جان دارم
من و سوز عشق (و) خانه به دوشی من و شام هجران کنج خموشی
ره بی پایانی دارم من سر بی سامانی دارم من
من از شهر تو چون نالان می گذرم تنها سایه من باشد همسفرم
این عشق تو مرا بنگر تا کجا کشانده دست از دلم بدار که دگر طاقتم نمانده
دل سنگت کجا درد مرا می داند غم و رنج مرا تنها خدا می داند، خدا می داند

می گذرم، می گذرم ز برای تو از جان می گذرم
ز دیار تو گریان می گذرم
اشک و آهم زاد راهم، می رومو دست دعابرآسمان دارم
دور از یاران افتاد خیزان می روم دام بلا به پای جان دارم
من و سوز عشق (و) خانه به دوشی من و شام هجران کنج خموشی
ره بی پایانی دارم من سر بی سامانی دارم من
من از شهر تو چون نالان می گذرم تنها سایه من باشد همسفرم
این عشق تو مرا بنگر تا کجا کشانده دست از دلم بدار که دگر طاقتم نمانده
دل سنگت کجا درد مرا می داند غم و رنج مرا تنها خدا می داند، خدا می داند



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ بازگشته علیرضا افتخاری

امید جانم ز سفر باز آمد شکر دهانم ز سفر باز آمد
عزیز آن که بی خبر به ناگهان رود سفر
چو ندارد می در دلبندی
به لبش ننشیند لبخندی
چو غنچه سپیده دم شکفته شد لبم ز هم
چو شنیدم یارم باز آمد ز سفر غمخوارم باز آمد
همچونان که عاقبت پس از همه شب بدمت سحر
ناگهان نگار من چونان مه نو آمد از سفر
من هم پس از آن دوری بعد از غم مهجوری یک شاخه گل بردم به برش
دیدم که نگار من سر خوش ز کنار من بگذشت و ببر یار دگرش
وای از آن گلی که دست من بود خموش و یک جهان سخن بود
گل که شهره شد به بی وفایی ز دیدن چونین جدایی ز غصه پاره پیراهن بود
امید جانم ز سفر باز آمد شکر دهانم ز سفر باز آمد
عزیز آن که بی خبر به ناگهان رود سفر
چو ندارد می در دلبندی
به لبش ننشیند لبخندی
چو غنچه سپیده دم شکفته شد لبم ز هم
چو شنیدم یارم باز آمد ز سفر غمخوارم باز آمد
همچونان که عاقبت پس از همه شب بدمت سحر
ناگهان نگار من چونان مه نو آمد از سفر
من هم پس از آن دوری بعد از غم مهجوری یک شاخه گل بردم به برش
دیدم که نگار من سر خوش ز کنار من بگذشت و ببر یار دگرش
وای از آن گلی که دست من بود خموش و یک جهان سخن بود
گل که شهره شد به بی وفایی ز دیدن چونین جدایی ز غصه پاره پیراهن بود
یک شاخه گل بردم به برش، یک شاخه گل بردم به برش، یک شاخه گل بردم به برش



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ تنها منشین علیرضا افتخاری

آمد آمد
با دلجویی
گفتا با من
تنها منشین
برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را

با گوشه گرفتن
درمان نشود غم
برخیز و به پا کن
شوری تو به عالم

تو که عزلت گزیده ای
غم دنیا کشیده ای
ز طبیعت چه دیده ای تو

تو که غمگین نشسته ای
ز جهان دل گسسته ای
به چه مقصد رسیده ای تو

زین همه طراوت از چه رو نهان کنی
شکوه تا به کی ز جور این و آن کنی
دل غمین به گوشه ای چرا نشسته ای
جان من مگر تو عمر جاودان کنی

تا کی تو چنین باشی
عمری دل غمین باشی
گل گشت چمن بهتر
یا گوشه نشین باشی

تا کی باید باشی افسرده در بند دنیا
خندان رو شو چون گل
تا بینی لبخند دنیا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ سفر کرده علیرضا افتخاری

کجا سفر رفتی؟ که بی خبر رفتی؟
اشکم را چرا ندیدی؟ از من دل چرا بریدی؟
دست از من چرا کشیدی؟ که پیش چشمم ره دگر رفتی؟
بیا به بالینم که جان مسکینم تاب غم دگر ندارد جز بر تو نظر ندارد
جان بی تو ثمر ندارد مگر چه کردم که بی خبر رفتی
چه قصه ها که از وفا گفتی با من
تویی محبتی کنم جانا یا یا من
تو چون آن شرر به خدا خبر ز خدا نداری
رودا آتش سر آن سرا که تو پاگذاری
سوز دلم را تو ندانی آتش جانم ننشانی
با غمت در آمیختم از بلا نپرهیزم
پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که خریدار تو باشم
دل به بستم به امیدت بنشستم که سزاوار تو باشم
چه شود اگر نفس سحر خبری ز تو آرد
به کس دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی
طاقت این دل زار مرا بردی
با غمت در آمیختم از بلا نپرهیزم
پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که خریدار تو باشم
دل به بستم به امیدت بنشستم که سزاوار تو باشم
چه شود اگر نفس سحر خبری ز تو آرد
به کس دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی
طاقت این دل زار مرا بردی
کجا سفر رفتی؟ که بی خبر رفتی؟
اشکم را چرا ندیدی؟ از من دل چرا بریدی؟
دست از من چرا کشیدی؟ که پیش چشمم ره دگر رفتی؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ آشفته حالی علیرضا افتخاری

این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم

این غرور و عشق و مستی . خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم و سیه مو . ازتو دارم . از تو دارم

این تو بودی کز ازل . خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کآشنا کردی به عشق . این مبتلا را

من که این حاشا نکردم . از غمت پروا نکردم
دین من . دنیای من . از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من . سودای من . از نور بی پایان تو رونق گرفته

این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم

من . خود . آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من . خود . شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم

دیگر ای برگشته مژگان . از نگاهم رو نگردان
دین من . دنیای من . از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من . سودای من . از نور بی پایان تو رونق گرفته

این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ آتش کاروان علیرضا افتخاری

آتشی ز کاروان جدا مانده
این نشان ز کاروان به جا مانده

یک جهان شرار تنها
مانده در میان صحرا
به درد خود سوزد
به سوز خود سازد

سوزد از جفای دوران
فتنه و بلای طوفان
فنای او خواهد
به سوی او تازد

من هم ای یاران تنها ماندم
آتشی بودم برجا ماندم

با این گرمی جان در ره مانده حیران
این غم خود به کجا ببرم؟

با این جان لرزان
با این پای لغزان
ره به کجا ز بلا ببرم؟

می سوزم با بی پروایی
می لرزم بر خود از این تنهایی

آتشی خو هستی سوزم
شعله جانی بزم افروزم
بی پناهی محفل آرا
بی نصیبی تیره روزم

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ره ز که پرسی؟چه کنی؟چون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ یادگار کودکی علیرضا افتخاری

یادم آمد
شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
یادم آمد
آن همه صفای دل که بود
خفته در کنار کودکی
رنگ گل جمال دیگر در چمن داشت
آسمان جلال دیگر پیش من داشت
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

به چشم من همه رنگی فریبا بود
دل دور از حسد من شکیبا بود
نه مرا سوز سینه بود
نه دلم جای کینه بود
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

روز و شب دعای من
بوده با خدای من
کز کَرَم کند حاجتم روا
آنچه مانده از عمر من به جا
گیرد و پس دهد به من دمی
مستی کودکانه مرا
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ خورشید مجلس علیرضا افتخاری

اگرسروی به بالای تو باشد، نه چون قد دل آرای تو باشد
واگر خورشید در مجلس نشیند، نپندارم که همتای تو باشد
توعالم را به یکبارازدل تن،برون کردی تا جای تو باشد
برای خود نشاید در تو پیوست،همی سازیم تا رای تو باشد
یک امروزاست مارا نقد ایام،مرا کی سربه فردای تو باشد
خوش است اندر سر شوریده سودا، به شرط آنکه سودای تو باشد
ای یار، ای دوست
سرسعدی چوخواهد رفتن ازدست همان بهتردرپای تو باشد



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد

متن آهنگ در عاشقی پیچیدم علیرضا افتخاری

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده​ام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریده​ام
دل را ز خود برکنده​ام با چیز دیگر زنده​ام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده​ام
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیده​ام
دیوانه کوکب ریخته از شور من بگریخته
من با اجل آمیخته در نیستی پریده​ام
در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیده​ها منزلگهی بگزیده​ام
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده​ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده​ام



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال نعیم نژاد